English    Türkçe    فارسی   

2
856-865

  • فکرتت که کژ مبین نیکو نگر ** هست آن فکرت شعاع آن گهر
  • هر جوابی کان ز گوش آید به دل ** چشم گفت از من شنو آن را بهل‏
  • گوش دلاله ست و چشم اهل وصال ** چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال‏
  • در شنود گوش تبدیل صفات ** در عیان دیدها تبدیل ذات‏
  • ز آتش ار علمت یقین شد از سخن ** پختگی جو در یقین منزل مکن‏ 860
  • تا نسوزی نیست آن عین الیقین ** این یقین خواهی در آتش در نشین‏
  • گوش چون نافذ بود دیده شود ** ور نه قل در گوش پیچیده شود
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا که شه با آن غلامانش چه کرد
  • به راه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و از این دیگر پرسیدن
  • آن غلامک را چو دید اهل ذکا ** آن دگر را کرد اشارت که بیا
  • کاف رحمت گفتمش تصغیر نیست ** جد چو گوید طفلکم تحقیر نیست‏ 865