English    Türkçe    فارسی   

2
87-96

  • آن تقاضای دو چشم دل شناس ** کاو همی‏جوید ضیای بی‏قیاس‏
  • چون فراق آن دو نور بی‏ثبات ** تاسه آوردت گشادی چشمهات‏
  • پس فراق آن دو نور پایدار ** تاسه می‏آرد مر آن را پاس دار
  • او چو می‏خواند مرا من بنگرم ** لایق جذب‏ام و یا بد پیکرم‏ 90
  • گر لطیفی زشت را در پی کند ** تسخری باشد که او بر وی کند
  • کی ببینم روی خود را ای عجب ** تا چه رنگم همچو روزم یا چو شب‏
  • نقش جان خویش می‏جستم بسی ** هیچ می‏ننمود نقشم از کسی‏
  • گفتم آخر آینه از بهر چیست ** تا بداند هر کسی کاو چیست و کیست‏
  • آینه‏ی آهن برای پوستهاست ** آینه‏ی سیمای جان سنگین بهاست‏ 95
  • آینه‏ی جان نیست الا روی یار ** روی آن یاری که باشد ز آن دیار