English    Türkçe    فارسی   

3
1008-1017

  • عالم افسردست و نام او جماد ** جامد افسرده بود ای اوستاد
  • باش تا خورشید حشر آید عیان ** تا ببینی جنبش جسم جهان
  • چون عصای موسی اینجا مار شد ** عقل را از ساکنان اخبار شد 1010
  • پاره‌ی خاک ترا چون مرد ساخت ** خاکها را جملگی شاید شناخت
  • مرده زین سو اند و زان سو زنده‌اند ** خامش اینجا و آن طرف گوینده‌اند
  • چون از آن سوشان فرستد سوی ما ** آن عصا گردد سوی ما اژدها
  • کوهها هم لحن داودی کند ** جوهر آهن بکف مومی بود
  • باد حمال سلیمانی شود ** بحر با موسی سخن‌دانی شود 1015
  • ماه با احمد اشارت‌بین شود ** نار ابراهیم را نسرین شود
  • خاک قارون را چو ماری در کشد ** استن حنانه آید در رشد