English    Türkçe    فارسی   

3
1102-1111

  • سنگ و آهن را بدم در می‌کشید ** خرد می‌خایید آهن را پدید
  • در هوا می‌کرد خود بالای برج ** که هزیمت می‌شد از وی روم و گرج
  • کفک می‌انداخت چون اشتر ز کام ** قطره‌ای بر هر که زد می‌شد جذام
  • ژغژغ دندان او دل می‌شکست ** جان شیران سیه می‌شد ز دست 1105
  • چون به قوم خود رسید آن مجتبی ** شدق او بگرفت باز او شد عصا
  • تکیه بر وی کرد و می‌گفت ای عجب ** پیش ما خورشید و پیش خصم شب
  • ای عجب چون می‌نبیند این سپاه ** عالمی پر آفتاب چاشتگاه
  • چشم باز و گوش باز و این ذکا ** خیره‌ام در چشم‌بندی خدا
  • من ازیشان خیره ایشان هم ز من ** از بهاری خار ایشان من سمن 1110
  • پیششان بردم بسی جام رحیق ** سنگ شد آبش به پیش این فریق