English    Türkçe    فارسی   

3
1177-1186

  • که دو مرد او را به تنگ آورده‌اند ** آب رویش پیش لشکر برده‌اند
  • نیست با ایشان سلاح و لشکری ** جز عصا و در عصا شور و شری
  • تو جهان راستان در رفته‌ای ** گرچه در صورت به خاکی خفته‌ای
  • آن اگر سحرست ما را ده خبر ** ور خدایی باشد ای جان پدر 1180
  • هم خبر ده تا که ما سجده کنیم ** خویشتن بر کیمیایی بر زنیم
  • ناامیدانیم و اومیدی رسید ** راندگانیم و کرم ما را کشید
  • جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
  • گفتشان در خواب کای اولاد من ** نیست ممکن ظاهر این را دم زدن
  • فاش و مطلق گفتنم دستور نیست ** لیک راز از پیش چشمم دور نیست
  • لیک بنمایم نشانی با شما ** تا شود پیدا شما را این خفا 1185
  • نور چشمانم چو آنجا گه روید ** از مقام خفتنش آگه شوید