English    Türkçe    فارسی   

3
1219-1228

  • پس نشان دادندشان مردم بدو ** که برو آن سوی نخلستان بجو
  • چون بیامد دید در خرمابنان ** خفته‌ای که بود بیدار جهان 1220
  • بهر نازش بسته او دو چشم سر ** عرش و فرشش جمله در زیر نظر
  • ای بسا بیدارچشم و خفته‌دل ** خود چه بیند دید اهل آب و گل
  • آنک دل بیدار دارد چشم سر ** گر بخسپد بر گشاید صد بصر
  • گر تو اهل دل نه‌ای بیدار باش ** طالب دل باش و در پیکار باش
  • ور دلت بیدار شد می‌خسپ خوش ** نیست غایب ناظرت از هفت و شش 1225
  • گفت پیغامبر که خسپد چشم من ** لیک کی خسپد دلم اندر وسن
  • شاه بیدارست حارس خفته گیر ** جان فدای خفتگان دل‌بصیر
  • وصف بیداری دل ای معنوی ** در نگنجد در هزاران مثنوی