English    Türkçe    فارسی   

3
1363-1372

  • گفت نکته‌ی الرضا بالکفر کفر ** این پیمبر گفت و گفت اوست مهر
  • باز فرمود او که اندر هر قضا ** مر مسلمان را رضا باید رضا
  • نه قضای حق بود کفر و نفاق ** گر بدین راضی شوم باشد شقاق 1365
  • ور نیم راضی بود آن هم زیان ** پس چه چاره باشدم اندر میان
  • گفتمش این کفر مقضی نه قضاست ** هست آثار قضا این کفر راست
  • پس قضا را خواجه از مقضی بدان ** تا شکالت دفع گردد در زمان
  • راضیم در کفر زان رو که قضاست ** نه ازین رو که نزاع و خبث ماست
  • کفر از روی قضا خود کفر نیست ** حق را کافر مخوان اینجا مه‌ایست 1370
  • کفر جهلست و قضای کفر علم ** هر دو کی یک باشد آخر حلم و خلم
  • زشتی خط زشتی نقاش نیست ** بلک از وی زشت را بنمودنیست