English    Türkçe    فارسی   

3
1552-1561

  • نفی کرد اما غبار وهم بد ** اندکی اندر دلش ناگاه زد
  • اندر آمد دیگری گفت این چنین ** اندکی آن وهم افزون شد بدین
  • همچنین تا وهم او قوت گرفت ** ماند اندر حال خود بس در شگفت
  • بیمار شدن فرعون هم به وهم از تعظیم خلقان
  • سجده‌ی خلق از زن و از طفل و مرد ** زد دل فرعون را رنجور کرد 1555
  • گفتن هریک خداوند و ملک ** آنچنان کردش ز وهمی منهتک
  • که به دعوی الهی شد دلیر ** اژدها گشت و نمی‌شد هیچ سیر
  • عقل جزوی آفتش وهمست و ظن ** زانک در ظلمات شد او را وطن
  • بر زمین گر نیم گز راهی بود ** آدمی بی وهم آمن می‌رود
  • بر سر دیوار عالی گر روی ** گر دو گز عرضش بود کژ می‌شوی 1560
  • بلک می‌افتی ز لرزه‌ی دل به وهم ** ترس وهمی را نکو بنگر بفهم
  • رنجور شدن اوستاد به وهم