English    Türkçe    فارسی   

3
1622-1631

  • عاقلان خود نوحه‌ها پیشین کنند ** جاهلان آخر بسر بر می‌زنند
  • ز ابتدای کار آخر را ببین ** تا نباشی تو پشیمان یوم دین
  • دیدن زرگر عاقبت کار را و سخن بر وفق عاقبت گفتن با مستعیر ترازو
  • آن یکی آمد به پیش زرگری ** که ترازو ده که بر سنجم زری
  • گفت خواجه رو مرا غربال نیست ** گفت میزان ده برین تسخر مه‌ایست 1625
  • گفت جاروبی ندارم در دکان ** گفت بس بس این مضاحک رابمان
  • من ترازویی که می‌خواهم بده ** خویشتن را کر مکن هر سو مجه
  • گفت بشنیدم سخن کر نیستم ** تا نپنداری که بی معنیستم
  • این شنیدم لیک پیری مرتعش ** دست لرزان جسم تو نا منتعش
  • وان زر تو هم قراضه‌ی خرد مرد ** دست لرزد پس بریزد زر خرد 1630
  • پس بگویی خواجه جاروبی بیار ** تا بجویم زر خود را در غبار