English    Türkçe    فارسی   

3
1766-1775

  • در نگر در صنعت پاره‌زنی ** کو همی‌دوزد کهن بی سوزنی
  • ریسمان و سوزنی نه وقت خرز ** آنچنان دوزد که پیدا نیست درز
  • چشم بگشا حشر را پیدا ببین ** تا نماند شبهه‌ات در یوم دین
  • تا ببینی جامعی‌ام را تمام ** تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام
  • همچنانک وقت خفتن آمنی ** از فوات جمله حسهای تنی 1770
  • بر حواس خود نلرزی وقت خواب ** گرچه می‌گردد پریشان و خراب
  • جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود
  • بود شیخی رهنمایی پیش ازین ** آسمانی شمع بر روی زمین
  • چون پیمبر درمیان امتان ** در گشای روضه‌ی دار الجنان
  • گفت پیغامبر که شیخ رفته پیش ** چون نبی باشد میان قوم خویش
  • یک صباحی گفتش اهل بیت او ** سخت‌دل چونی بگو ای نیک‌خو 1775