English    Türkçe    فارسی   

3
1901-1910

  • میل و رغبت کان زمام آدمیست ** جنبش آن رام امر آن غنیست
  • در زمینها و آسمانها ذره‌ای ** پر نجنباند نگردد پره‌ای
  • جز به فرمان قدیم نافذش ** شرح نتوان کرد و جلدی نیست خوش
  • کی شمرد برگ درختان را تمام ** بی‌نهایت کی شود در نطق رام
  • این قدر بشنو که چون کلی کار ** می‌نگردد جز بامر کردگار 1905
  • چون قضای حق رضای بنده شد ** حکم او را بنده‌ی خواهنده شد
  • بی تکلف نه پی مزد و ثواب ** بلک طبع او چنین شد مستطاب
  • زندگی خود نخواهد بهر خوذ ** نه پی ذوقی حیات مستلذ
  • هرکجا امر قدم را مسلکیست ** زندگی و مردگی پیشش یکیست
  • بهر یزدان می‌زید نه بهر گنج ** بهر یزدان می‌مرد نه از خوف رنج 1910