English    Türkçe    فارسی   

3
2068-2077

  • خویشتن در خاک کلی محو کرد ** تا نماندش رنگ و بو و سرخ و زرد
  • از پس آن محو قبض او نماند ** پرگشاد و بسط شد مرکب براند
  • پیش اصل خویش چون بی‌خویش شد ** رفت صورت جلوه‌ی معنیش شد 2070
  • سر چنین کردند هین فرمان تراست ** تف دل از سر چنین کردن بخاست
  • ساعتی با آن گروه مجتبی ** چون مراقب گشتم و از خود جدا
  • هم در آن ساعت ز ساعت رست جان ** زانک ساعت پیر گرداند جوان
  • جمله تلوینها ز ساعت خاستست ** رست از تلوین که از ساعت برست
  • چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی ** چون نماند محرم بی‌چون شوی 2075
  • ساعت از بی‌ساعتی آگاه نیست ** زانکش آن سو جز تحیر راه نیست
  • هر نفر را بر طویله خاص او ** بسته‌اند اندر جهان جست و جو