English    Türkçe    فارسی   

3
2263-2272

  • دل تو این آلوده را پنداشتی ** لاجرم دل ز اهل دل برداشتی
  • خود روا داری که آن دل باشد این ** کو بود در عشق شیر و انگبین
  • لطف شیر و انگبین عکس دلست ** هر خوشی را آن خوش از دل حاصلست 2265
  • پس بود دل جوهر و عالم عرض ** سایه‌ی دل چون بود دل را غرض
  • آن دلی کو عاشق مالست و جاه ** یا زبون این گل و آب سیاه
  • یا خیالاتی که در ظلمات او ** می‌پرستدشان برای گفت و گو
  • دل نباشد غیر آن دریای نور ** دل نظرگاه خدا وانگاه کور
  • نه دل اندر صد هزاران خاص و عام ** در یکی باشد کدامست آن کدام 2270
  • ریزه‌ی دل را بهل دل را بجو ** تا شود آن ریزه چون کوهی ازو
  • دل محیطست اندرین خطه‌ی وجود ** زر همی‌افشاند از احسان و جود