English    Türkçe    فارسی   

3
227-236

  • ژغژغ آن عقل و مغزت را برد ** صد هزاران عقل را یک نشمرد
  • یار تو خرجین تست و کیسه‌ات ** گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات
  • ویسه و معشوق تو هم ذات تست ** وین برونیها همه آفات تست
  • حزم آن باشد که چون دعوت کنند ** تو نگویی مست و خواهان منند 230
  • دعوت ایشان صفیر مرغ دان ** که کند صیاد در مکمن نهان
  • مرغ مرده پیش بنهاده که این ** می‌کند این بانگ و آواز و حنین
  • مرغ پندارد که جنس اوست او ** جمع آید بر دردشان پوست او
  • جز مگر مرغی که حزمش داد حق ** تا نگردد گیج آن دانه و ملق
  • هست بی حزمی پشیمانی یقین ** بشنو این افسانه را در شرح این 235
  • فریفتن روستایی شهری را و بدعوت خواندن بلابه و الحاح بسیار
  • ای برادر بود اندر ما مضی ** شهریی با روستایی آشنا