English    Türkçe    فارسی   

3
2406-2415

  • یا نمی‌دانی که نور آفتاب ** عکس خورشید برونست از حجاب
  • نور این دانی که حیوان دید هم ** پس چه کرمنا بود بر آدمم
  • من چو خورشیدم درون نور غرق ** می‌ندانم کرد خویش از نور فرق
  • رفتنم سوی نماز و آن خلا ** بهر تعلیمست ره مر خلق را
  • کژ نهم تا راست گردد این جهان ** حرب خدعه این بود ای پهلوان 2410
  • نیست دستوری و گر نه ریختی ** گرد از دریای راز انگیختی
  • همچنین داود می‌گفت این نسق ** خواست گشتن عقل خلقان محترق
  • پس گریبانش کشید از پس یکی ** که ندارم در یکیی‌اش شکی
  • با خود آمد گفت را کوتاه کرد ** لب ببست و عزم خلوتگاه کرد
  • در خلوت رفتن داود تا آنچ حقست پیدا شود
  • در فرو بست و برفت آنگه شتاب ** سوی محراب و دعای مستجاب 2415