English    Türkçe    فارسی   

3
2419-2428

  • گفت داودش خمش کن رو بهل ** این مسلمان را ز گاوت کن بحل
  • چون خدا پوشید بر تو ای جوان ** رو خمش کن حق ستاری بدان 2420
  • گفت وا ویلی چه حکمست این چه داد ** از پی من شرع نو خواهی نهاد
  • رفته است آوازه‌ی عدلت چنان ** که معطر شد زمین و آسمان
  • بر سگان کور این استم نرفت ** زین تعدی سنگ و که بشکافت تفت
  • همچنین تشنیع می‌زد برملا ** کالصلا هنگام ظلمست الصلا
  • حکم کردن داود بر صاحب گاو کی جمله مال خود را به وی ده
  • بعد از آن داود گفتش کای عنود ** جمله مال خویش او را بخش زود 2425
  • ورنه کارت سخت گردد گفتمت ** تا نگردد ظاهر از وی استمت
  • خاک بر سر کرد و جامه بر درید ** که بهر دم می‌کنی ظلمی مزید
  • یک‌دمی دیگر برین تشنیع راند ** باز داودش به پیش خویش خواند