English    Türkçe    فارسی   

3
2467-2476

  • او ازو صد گاو برد و صد شتر ** نفس اینست ای پدر از وی ببر
  • نیز روزی با خدا زاری نکرد ** یا ربی نامد ازو روزی بدرد
  • کای خدا خصم مرا خشنود کن ** گر منش کردم زیان تو سود کن
  • گر خطا کشتم دیت بر عاقله‌ست ** عاقله‌ی جانم تو بودی از الست 2470
  • سنگ می‌ندهد به استغفار در ** این بود انصاف نفس ای جان حر
  • برون رفتن به سوی آن درخت
  • چون برون رفتند سوی آن درخت ** گفت دستش را سپس بندید سخت
  • تا گناه و جرم او پیدا کنم ** تا لوای عدل بر صحرا زنم
  • گفت ای سگ جد او را کشته‌ای ** تو غلامی خواجه زین رو گشته‌ای
  • خواجه را کشتی و بردی مال او ** کرد یزدان آشکارا حال او 2475
  • آن زنت او را کنیزک بوده است ** با همین خواجه جفا بنموده است