English    Türkçe    فارسی   

3
2692-2701

  • گر نخواهی دوست را فردا نفیر ** دوستی با عاقل و با عقل گیر
  • از سموم نفس چون با علتی ** هر چه گیری تو مرض را آلتی
  • گر بگیری گوهری سنگی شود ** ور بگیری مهر دل جنگی شود
  • ور بگیری نکته‌ی بکری لطیف ** بعد درکت گشت بی‌ذوق و کثیف 2695
  • که من این را بس شنیدم کهنه شد ** چیز دیگر گو بجز آن ای عضد
  • چیز دیگر تازه و نو گفته گیر ** باز فردا زان شوی سیر و نفیر
  • دفع علت کن چو علت خو شود ** هرحدیثی کهنه پیشت نو شود
  • تا که از کهنه برآرد برگ نو ** بشکفاند کهنه صد خوشه ز گو
  • ما طبیبانیم شاگردان حق ** بحر قلزم دید ما را فانفلق 2700
  • آن طبیبان طبیعت دیگرند ** که به دل از راه نبضی بنگرند