English    Türkçe    فارسی   

3
292-301

  • می‌گزندش که برو بر جای خویش ** حق آن نعمت فرو مگذار بیش
  • از در دل و اهل دل آب حیات ** چند نوشیدی و وا شد چشمهات
  • بس غذای سکر و وجد و بی‌خودی ** از در اهل دلان بر جان زدی
  • باز این در را رها کردی ز حرص ** گرد هر دکان همی‌گردی ز حرص 295
  • بر در آن منعمان چرب‌دیگ ** می‌دوی بهر ثرید مردریگ
  • چربش اینجا دان که جان فربه شود ** کار نااومید اینجا به شود
  • جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعه‌ی عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
  • صومعه‌ی عیسیست خوان اهل دل ** هان و هان ای مبتلا این در مهل
  • جمع گشتندی ز هر اطراف خلق ** از ضریر و لنگ و شل و اهل دلق
  • بر در آن صومعه‌ی عیسی صباح ** تا بدم اوشان رهاند از جناح 300
  • او چو فارغ گشتی از اوراد خویش ** چاشتگه بیرون شدی آن خوب‌کیش