English    Türkçe    فارسی   

3
3045-3054

  • پس کی داند راه گلشنهای او ** پس کی داند جای گلخنهای او 3045
  • دیدبان دل نبیند در مجال ** کز کدامین رکن جان آید خیال
  • گر بدیدی مطلعش را ز احتیال ** بند کردی راه هر ناخوش خیال
  • کی رسد جاسوس را آنجا قدم ** که بود مرصاد و در بند عدم
  • دامن فضلش بکف کن کوروار ** قبض اعمی این بود ای شهره‌یار
  • دامن او امر و فرمان ویست ** نیکبختی که تقی جان ویست 3050
  • آن یکی در مرغزار و جوی آب ** و آن یکی پهلوی او اندر عذاب
  • او عجب مانده که ذوق این ز چیست ** و آن عجب مانده که این در حبس کیست
  • هین چرا خشکی که اینجا چشمه هاست ** هین چرا زردی که اینجا صد دواست
  • همنشینا هین در آ اندر چمن ** گوید ای جان من نیارم آمدن
  • حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق