English    Türkçe    فارسی   

3
3191-3200

  • جان‌شناسان از عددها فارغ‌اند ** غرقه‌ی دریای بی‌چونند و چند
  • جان شو و از راه جان جان را شناس ** یار بینش شو نه فرزند قیاس
  • چون ملک با عقل یک سررشته‌اند ** بهر حکمت را دو صورت گشته‌اند
  • آن ملک چون مرغ بال و پر گرفت ** وین خرد بگذاشت پر و فر گرفت
  • لاجرم هر دو مناصر آمدند ** هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند 3195
  • هم ملک هم عقل حق را واجدی ** هر دو آدم را معین و ساجدی
  • نفس و شیطان بوده ز اول واحدی ** بوده آدم را عدو و حاسدی
  • آنک آدم را بدن دید او رمید ** و آنک نور متمن دید او خمید
  • آن دو دیده‌روشنان بودند ازین ** وین دو را دیده ندیده غیر طین
  • این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند ** چون نشاید بر جهود انجیل خواند 3200