English    Türkçe    فارسی   

3
350-359

  • آن ادب کردن بود یعنی مکن ** هیچ تحویلی از آن عهد کهن 350
  • پیش از آن کین قبض زنجیری شود ** این که دلگیریست پاگیری شود
  • رنج معقولت شود محسوس و فاش ** تا نگیری این اشارت را بلاش
  • در معاصی قبضها دلگیر شد ** قبضها بعد از اجل زنجیر شد
  • نعط من اعرض هنا عن ذکرنا ** عیشة ضنک و نجزی بالعمی
  • دزد چون مال کسان را می‌برد ** قبض و دلتنگی دلش را می‌خلد 355
  • او همی‌گوید عجب این قبض چیست ** قبض آن مظلوم کز شرت گریست
  • چون بدین قبض التفاتی کم کند ** باد اصرار آتشش را دم کند
  • قبض دل قبض عوان شد لاجرم ** گشت محسوس آن معانی زد علم
  • غصه‌ها زندان شدست و چارمیخ ** غصه بیخست و بروید شاخ بیخ