English    Türkçe    فارسی   

3
3546-3555

  • گرچه گرمابه عریضست و طویل ** زان تبش تنگ آیدت جان و کلیل
  • تا برون نایی بنگشاید دلت ** پس چه سود آمد فراخی منزلت
  • یا که کفش تنگ پوشی ای غوی ** در بیابان فراخی می‌روی
  • آن فراخی بیابان تنگ گشت ** بر تو زندان آمد آن صحرا و دشت
  • هر که دید او مر ترا از دور گفت ** کو در آن صحرا چو لاله تر شکفت 3550
  • او نداند که تو همچون ظالمان ** از برون در گلشنی جان در فغان
  • خواب تو آن کفش بیرون کردنست ** که زمانی جانت آزاد از تنست
  • اولیا را خواب ملکست ای فلان ** همچو آن اصحاب کهف اندر جهان
  • خواب می‌بینند و آنجا خواب نه ** در عدم در می‌روند و باب نه
  • خانه‌ی تنگ و درون جان چنگ‌لوک ** کرد ویران تا کند قصر ملوک 3555