English    Türkçe    فارسی   

3
3549-3558

  • آن فراخی بیابان تنگ گشت ** بر تو زندان آمد آن صحرا و دشت
  • هر که دید او مر ترا از دور گفت ** کو در آن صحرا چو لاله تر شکفت 3550
  • او نداند که تو همچون ظالمان ** از برون در گلشنی جان در فغان
  • خواب تو آن کفش بیرون کردنست ** که زمانی جانت آزاد از تنست
  • اولیا را خواب ملکست ای فلان ** همچو آن اصحاب کهف اندر جهان
  • خواب می‌بینند و آنجا خواب نه ** در عدم در می‌روند و باب نه
  • خانه‌ی تنگ و درون جان چنگ‌لوک ** کرد ویران تا کند قصر ملوک 3555
  • چنگ‌لوکم چون جنین اندر رحم ** نه‌مهه گشتم شد این نقلان مهم
  • گر نباشد درد زه بر مادرم ** من درین زندان میان آذرم
  • مادر طبعم ز درد مرگ خویش ** می‌کند ره تا رهد بره ز میش