English    Türkçe    فارسی   

3
3557-3566

  • گر نباشد درد زه بر مادرم ** من درین زندان میان آذرم
  • مادر طبعم ز درد مرگ خویش ** می‌کند ره تا رهد بره ز میش
  • تا چرد آن بره در صحرای سبز ** هین رحم بگشا که گشت این بره گبز
  • درد زه گر رنج آبستان بود ** بر جنین اشکستن زندان بود 3560
  • حامله گریان ز زه کاین المناص ** و آن جنین خندان که پیش آمد خلاص
  • هرچه زیر چرخ هستند امهات ** از جماد و از بهیمه وز نبات
  • هر یکی از درد غیری غافل اند ** جز کسانی که نبیه و کامل‌اند
  • آنچ کوسه داند از خانه‌ی کسان ** بلمه از خانه خودش کی داند آن
  • آنچ صاحب‌دل بداند حال تو ** تو ز حال خود ندانی ای عمو 3565
  • بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تنست کی ارضی است و سفلی
  • غفلت از تن بود چون تن روح شد ** بیند او اسرار را بی هیچ بد