English    Türkçe    فارسی   

3
3611-3620

  • لیک با بی‌رغبتیها ای ضمیر ** صدقه‌ی سلطان بیفشان وا مگیر
  • اسپ خود را ای رسول آسمان ** در ملولان منگر و اندر جهان
  • فرخ آن ترکی که استیزه نهد ** اسپش اندر خندق آتش جهد
  • گرم گرداند فرس را آنچنان ** که کند آهنگ اوج آسمان
  • چشم را از غیر و غیرت دوخته ** همچو آتش خشک و تر را سوخته 3615
  • گر پشیمانی برو عیبی کند ** آتش اول در پشیمانی زند
  • خود پشیمانی نروید از عدم ** چون ببیند گرمی صاحب‌قدم
  • شناختن هر حیوانی بوی عدو خود را و حذر کردن و بطالت و خسارت آنکس کی عدو کسی بود کی ازو حذر ممکن نیست و فرار ممکن نی و مقابله ممکن نی
  • اسپ داند بانگ و بوی شیر را ** گر چه حیوانست الا نادرا
  • بل عدو خویش را هر جانور ** خود بداند از نشان و از اثر
  • روز خفاشک نیارد بر پرید ** شب برون آمد چو دزدان و چرید 3620