English    Türkçe    فارسی   

3
3712-3721

  • چون بدید آن غمزه‌های عقل‌سوز ** که ازو می‌شد جگرها تیردوز
  • شاه و لشکر حلقه در گوشش شده ** خسروان هوش بیهوشش شده
  • صد هزاران شاه مملوکش برق ** صد هزاران بدر را داده به دق
  • زهره نی مر زهره را تا دم زند ** عقل کلش چون ببیند کم زند 3715
  • من چگویم که مرا در دوخته‌ست ** دمگهم را دمگه او سوخته‌ست
  • دود آن نارم دلیلم من برو ** دور از آن شه باطل ما عبروا
  • خود نباشد آفتابی را دلیل ** جز که نور آفتاب مستطیل
  • سایه کی بود تا دلیل او بود ** این بستش کع ذلیل او بود
  • این جلالت در دلالت صادقست ** جمله ادراکات پس او سابقست 3720
  • جمله ادراکات بر خرهای لنگ ** او سوار باد پران چون خدنگ