English    Türkçe    فارسی   

3
3743-3752

  • آن علف تلخست کین قصاب داد ** بهر لحم ما ترازویی نهاد
  • رو ز حکمت خور علف کان را خدا ** بی غرض دادست از محض عطا
  • فهم نان کردی نه حکمت ای رهی ** زانچ حق گفتت کلوا من رزقه 3745
  • رزق حق حکمت بود در مرتبت ** کان گلوگیرت نباشد عاقبت
  • این دهان بستی دهانی باز شد ** کو خورنده‌ی لقمه‌های راز شد
  • گر ز شیر دیو تن را وابری ** در فطام اوبسی نعمت خوردی
  • ترک‌جوشش شرح کردم نیم‌خام ** از حکیم غزنوی بشنو تمام
  • در الهی‌نامه گوید شرح این ** آن حکیم غیب و فخرالعارفین 3750
  • غم خور و نان غم‌افزایان مخور ** زانک عاقل غم خورد کودک شکر
  • قند شادی میوه‌ی باغ غمست ** این فرح زخمست وآن غم مرهمست