English    Türkçe    فارسی   

3
3870-3879

  • تو فسرده درخور این دم نه‌ای ** با شکر مقرون نه‌ای گرچه نیی 3870
  • رخت عقلت با توست و عاقلی ** کز جنودا لم تروها غافلی
  • در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا وتحذیر کردن دوستان او را از پیداشدن
  • اندر آمد در بخارا شادمان ** پیش معشوق خود و دارالامان
  • همچو آن مستی که پرد بر اثیر ** مه کنارش گیرد و گوید که گیر
  • هرکه دیدش در بخارا گفت خیز ** پیش از پیدا شدن منشین گریز
  • که ترا می‌جوید آن شه خشمگین ** تا کشد از جان تو ده ساله کین 3875
  • الله الله درمیا در خون خویش ** تکیه کم کن بر دم و افسون خویش
  • شحنه‌ی صدر جهان بودی و راد ** معتمد بودی مهندس اوستاد
  • غدو کردی وز جزا بگریختی ** رسته بودی باز چون آویختی
  • از بلا بگریختی با صد حیل ** ابلهی آوردت اینجا یا اجل