English    Türkçe    فارسی   

3
4026-4035

  • تلخ و شیرین در ژغاژغ یک شی‌اند ** نقص از آن افتاد که همدل نیند
  • گبر ترسان دل بود کو از گمان ** می‌زید در شک ز حال آن جهان
  • می‌رود در ره نداند منزلی ** گام ترسان می‌نهد اعمی دلی
  • چون نداند ره مسافر چون رود ** با ترددها و دل پرخون رود
  • هرکه گویدهای این‌سو راه نیست ** او کند از بیم آنجا وقف و ایست 4030
  • ور بداند ره دل با هوش او ** کی رود هر های و هو در گوش او
  • پس مشو همراه این اشتردلان ** زانک وقت ضیق و بیمند آفلان
  • پس گریزند و ترا تنها هلند ** گرچه اندر لاف سحر بابلند
  • تو ز رعنایان مجو هین کارزار ** تو ز طاوسان مجو صید و شکار
  • طبع طاوسست و وسواست کند ** دم زند تا از مقامت بر کند 4035
  • گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیله‌ی خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن