English    Türkçe    فارسی   

3
404-413

  • داد تو وا خواهم از هر بی‌خبر ** داد کی دهد جز خدای دادگر
  • او همی‌گوید که صبرم شد فنا ** در فراق روی تو یا ربنا 405
  • احمدم در مانده در دست یهود ** صالحم افتاده در حبس ثمود
  • ای سعادت‌بخش جان انبیا ** یا بکش یا باز خوانم یا بیا
  • با فراقت کافران را نیست تاب ** می‌گود یا لیتنی کنت تراب
  • حال او اینست کو خود زان سوست ** چون بود بی تو کسی کان توست
  • حق همی‌گوید که آری ای نزه ** لیک بشنو صبر آر و صبر به 410
  • صبح نزدیکست خامش کم خروش ** من همی‌کوشم پی تو تو مکوش
  • بقیه‌ی داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده
  • شد ز حد هین باز گرد ای یار گرد ** روستایی خواجه را بین خانه برد
  • قصه‌ی اهل سبا یک گوشه نه ** آن بگو کان خواجه چون آمد به ده