English    Türkçe    فارسی   

3
4427-4436

  • علت آید تا بدن را بسکلد ** تا عناصر همدگر را وا هلد
  • چار مرغ‌اند این عناصر بسته‌پا ** مرگ و رنجوری و علت پاگشا
  • پایشان از همدگر چون باز کرد ** مرغ هر عنصر یقین پرواز کرد
  • جذبه‌ی این اصلها و فرعها ** هر دمی رنجی نهد در جسم ما 4430
  • تا که این ترکیبها را بر درد ** مرغ هر جزوی به اصل خود پرد
  • حکمت حق مانع آید زین عجل ** جمعشان دارد بصحت تا اجل
  • گوید ای اجزا اجل مشهود نیست ** پر زدن پیش از اجلتان سود نیست
  • چونک هر جزوی بجوید ارتفاق ** چون بود جان غریب اندر فراق
  • منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کنده‌ی پای باز روح‌اند
  • گوید ای اجزای پست فرشیم ** غربت من تلختر من عرشیم 4435
  • میل تن در سبزه و آب روان ** زان بود که اصل او آمد از آن