English    Türkçe    فارسی   

3
4492-4501

  • باز این اندیشه را از فکر خویش ** کور می‌کردند و دفع از ذکر خویش
  • کین تفکرمان هم از ادبار رست ** که صواب او شود در دل درست
  • خود چه شد گر غالب آمد چند بار ** هر کسی را غالب آرد روزگار
  • ما هم از ایام بخت‌آور شدیم ** بارها بر وی مظفر آمدیم 4495
  • باز گفتندی که گرچه او شکست ** چون شکست ما نبود آن زشت و پست
  • زانک بخت نیک او را در شکست ** داد صد شادی پنهان زیردست
  • کو باشکسته نمی‌مانست هیچ ** که نه غم بودش در آن نه پیچ پیچ
  • چون نشان مومنان مغلوبیست ** لیک در اشکست ممن خوبیست
  • گر تو مشک و عنبری را بشکنی ** عالمی از فوح ریحان پر کنی 4500
  • ور شکستی ناگهان سرگین خر ** خانه‌ها پر گند گردد تا به سر