English    Türkçe    فارسی   

3
4792-4801

  • بس کسا که نان خورد دلشاد او ** مرگ او گردد بگیرد در گلو
  • پس تو ای ادبار رو هم نان مخور ** تا نیفتی همچو او در شور و شر
  • صد هزاران خلق نانها می‌خورند ** زور می‌یابند و جان می‌پرورند
  • تو بدان نادر کجا افتاده‌ای ** گر نه محرومی و ابله زاده‌ای 4795
  • این جهان پر آفتاب و نور ماه ** او بهشته سر فرو برده به چاه
  • که اگر حقست پس کو روشنی ** سر ز چه بردار و بنگر ای دنی
  • جمله عالم شرق و غرب آن نور یافت ** تا تو در چاهی نخواهد بر تو تافت
  • چه رها کن رو به ایوان و کروم ** کم ستیز اینجا بدان کاللج شوم
  • هین مگو کاینک فلانی کشت کرد ** در فلان سالی ملخ کشتش بخورد 4800
  • پس چرا کارم که اینجا خوف هست ** من چرا افشانم این گندم ز دست