English    Türkçe    فارسی   

3
556-565

  • از زر اندود صفاتش پا بکش ** از جهالت قلب را کم گوی خوش
  • کان خوشی در قلبها عاریتست ** زیر زینت مایه‌ی بی زینتست
  • زر ز روی قلب در کان می‌رود ** سوی آن کان رو تو هم کان می‌رود
  • نور از دیوار تا خور می‌رود ** تو بدان خور رو که در خور می‌رود
  • زین سپس پستان تو آب از آسمان ** چون ندیدی تو وفا در ناودان 560
  • معدن دنبه نباشد دام گرگ ** کی شناسد معدن آن گرگ سترگ
  • زر گمان بردند بسته در گره ** می‌شتابیدند مغروران به ده
  • همچنین خندان و رقصان می‌شدند ** سوی آن دولاب چرخی می‌زدند
  • چون همی‌دیدند مرغی می‌پرید ** جانب ده صبر جامه می‌درید
  • هر که می‌آمد ز ده از سوی او ** بوسه می‌دادند خوش بر روی او 565