English    Türkçe    فارسی   

3
577-586

  • ای که شیران مر سگانش را غلام ** گفت امکان نیست خامش والسلام
  • گر ز صورت بگذرید ای دوستان ** جنتست و گلستان در گلستان
  • صورت خود چون شکستی سوختی ** صورت کل را شکست آموختی
  • بعد از آن هر صورتی را بشکنی ** همچو حیدر باب خیبر بر کنی 580
  • سغبه‌ی صورت شد آن خواجه‌ی سلیم ** که به ده می‌شد بگفتاری سقیم
  • سوی دام آن تملق شادمان ** همچو مرغی سوی دانه‌ی امتحان
  • از کرم دانست مرغ آن دانه را ** غایت حرص است نه جود آن عطا
  • مرغکان در طمع دانه شادمان ** سوی آن تزویر پران و دوان
  • گر ز شادی خواجه آگاهت کنم ** ترسم ای ره‌رو که بیگاهت کنم 585
  • مختصر کردم چو آمد ده پدید ** خود نبود آن ده ره دیگر گزید