English    Türkçe    فارسی   

3
583-592

  • از کرم دانست مرغ آن دانه را ** غایت حرص است نه جود آن عطا
  • مرغکان در طمع دانه شادمان ** سوی آن تزویر پران و دوان
  • گر ز شادی خواجه آگاهت کنم ** ترسم ای ره‌رو که بیگاهت کنم 585
  • مختصر کردم چو آمد ده پدید ** خود نبود آن ده ره دیگر گزید
  • قرب ماهی ده بده می‌تاختند ** زانک راه ده نکو نشناختند
  • هر که در ره بی قلاوزی رود ** هر دو روزه راه صدساله شود
  • هر که تازد سوی کعبه بی دلیل ** همچو این سرگشتگان گردد ذلیل
  • هر که گیرد پیشه‌ای بی‌اوستا ** ریش‌خندی شد بشهر و روستا 590
  • جز که نادر باشد اندر خافقین ** آدمی سر بر زند بی والدین
  • مال او یابد که کسبی می‌کند ** نادری باشد که بر گنجی زند