English    Türkçe    فارسی   

3
590-599

  • هر که گیرد پیشه‌ای بی‌اوستا ** ریش‌خندی شد بشهر و روستا 590
  • جز که نادر باشد اندر خافقین ** آدمی سر بر زند بی والدین
  • مال او یابد که کسبی می‌کند ** نادری باشد که بر گنجی زند
  • مصطفایی کو که جسمش جان بود ** تا که رحمن علم‌القرآن بود
  • اهل تن را جمله علم بالقلم ** واسطه افراشت در بذل کرم
  • هر حریصی هست محروم ای پسر ** چون حریصان تگ مرو آهسته‌تر 595
  • اندر آن ره رنجها دیدند و تاب ** چون عذاب مرغ خاکی در عذاب
  • سیر گشته از ده و از روستا ** وز شکرریز چنان نا اوستا
  • رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
  • بعد ماهی چون رسیدند آن طرف ** بی‌نوا ایشان ستوران بی علف
  • روستایی بین که از بدنیتی ** می‌کند بعد اللتیا والتی