English    Türkçe    فارسی   

3
677-686

  • سوی خود اعمی شدم از حق بصیر ** پس معافم از قلیل و از کثیر
  • لاف درویشی زنی و بی‌خودی ** های هوی مستیان ایزدی
  • که زمین را من ندانم ز آسمان ** امتحانت کرد غیرت امتحان
  • باد خرکره‌ی چنین رسوات کرد ** هستی نفی ترا اثبات کرد 680
  • این چنین رسوا کند حق شید را ** این چنین گیرد رمیده‌صید را
  • صد هزاران امتحانست ای پسر ** هر که گوید من شدم سرهنگ در
  • گر نداند عامه او را ز امتحان ** پختگان راه جویندش نشان
  • چون کند دعوی خیاطی خسی ** افکند در پیش او شه اطلسی
  • که ببر این را بغلطاق فراخ ** ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ 685
  • گر نبودی امتحان هر بدی ** هر مخنث در وغا رستم بدی