English    Türkçe    فارسی   

3
696-705

  • باز پر از شید سوی عقل تاز ** کی پرد بر آسمان پر مجاز
  • خویشتن را عاشق حق ساختی ** عشق با دیو سیاهی باختی
  • عاشق و معشوق را در رستخیز ** دو بدو بندند و پیش آرند تیز
  • تو چه خود را گیج و بی‌خود کرده‌ای ** خون رز کو خون ما را خورده‌ای
  • رو که نشناسم ترا از من بجه ** عارف بی‌خویشم و بهلول ده 700
  • تو توهم می‌کنی از قرب حق ** که طبق‌گر دور نبود از طبق
  • این نمی‌بینی که قرب اولیا ** صد کرامت دارد و کار و کیا
  • آهن از داوود مومی می‌شود ** موم در دستت چو آهن می‌بود
  • قرب خلق و رزق بر جمله‌ست عام ** قرب وحی عشق دارند این کرام
  • قرب بر انواع باشد ای پدر ** می‌زند خورشید بر کهسار و زر 705