English    Türkçe    فارسی   

3
700-709

  • رو که نشناسم ترا از من بجه ** عارف بی‌خویشم و بهلول ده 700
  • تو توهم می‌کنی از قرب حق ** که طبق‌گر دور نبود از طبق
  • این نمی‌بینی که قرب اولیا ** صد کرامت دارد و کار و کیا
  • آهن از داوود مومی می‌شود ** موم در دستت چو آهن می‌بود
  • قرب خلق و رزق بر جمله‌ست عام ** قرب وحی عشق دارند این کرام
  • قرب بر انواع باشد ای پدر ** می‌زند خورشید بر کهسار و زر 705
  • لیک قربی هست با زر شید را ** که از آن آگه نباشد بید را
  • شاخ خشک و تر قریب آفتاب ** آفتاب از هر دو کی دارد حجاب
  • لیک کو آن قربت شاخ طری ** که ثمار پخته از وی می‌خوری
  • شاخ خشک از قربت آن آفتاب ** غیر زوتر خشک گشتن گو بیاب