English    Türkçe    فارسی   

3
878-887

  • شب برفت و او بر آن درگاه خفت ** نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت
  • زن برو افتاد و بوسید آن لبش ** بر جهانیدش ز خواب اندر شبش
  • گشت بیدار او و زن را دید خوش ** بوسه باران کرده از لب بر لبش 880
  • گفت عمران این زمان چون آمدی ** گفت از شوق و قضای ایزدی
  • در کشیدش در کنار از مهر مرد ** بر نیامد با خود آن دم در نبرد
  • جفت شد با او امانت را سپرد ** پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد
  • آهنی بر سنگ زد زاد آتشی ** آتشی از شاه و ملکش کین‌کشی
  • من چو ابرم تو زمین موسی نبات ** حق شه شطرنج و ما ماتیم مات 885
  • مات و برد از شاه می‌دان ای عروس ** آن مدان از ما مکن بر ما فسوس
  • آنچ این فرعون می‌ترسد ازو ** هست شد این دم که گشتم جفت تو
  • وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی