English    Türkçe    فارسی   

3
911-920

  • شب ستاره‌ی آن پسر آمد عیان ** کوری ما بر جبین آسمان
  • زد ستاره‌ی آن پیمبر بر سما ** ما ستاره‌بار گشتیم از بکا
  • با دل خوش شاد عمران وز نفاق ** دست بر سر می‌بزد کاه الفراق
  • کرد عمران خویش پر خشم و ترش ** رفت چون دیوانگان بی عقل و هش
  • خویشتن را اعجمی کرد و براند ** گفته‌های بس خشن بر جمع خواند 915
  • خویشتن را ترش و غمگین ساخت او ** نردهای بازگونه باخت او
  • گفتشان شاه مرا بفریفتید ** از خیانت وز طمع نشکیفتید
  • سوی میدان شاه را انگیختید ** آب روی شاه ما را ریختید
  • دست بر سینه زدیت اندر ضمان ** شاه را ما فارغ آریم از غمان
  • شاه هم بشنید و گفت ای خاینان ** من بر آویزم شما را بی امان 920