English    Türkçe    فارسی   

3
92-101

  • خون شود کهها و باز آن بفسرد ** تو نبینی خون شدن کوری و رد
  • طرفه کوری دوربین تیزچشم ** لیک از اشتر نبیند غیر پشم
  • مو بمو بیند ز صرفه حرص انس ** رقص بی مقصود دارد همچو خرس
  • رقص آنجا کن که خود را بشکنی ** پنبه را از ریش شهوت بر کنی 95
  • رقص و جولان بر سر میدان کنند ** رقص اندر خون خود مردان کنند
  • چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند
  • مطربانشان از درون دف می‌زنند ** بحرها در شورشان کف می‌زنند
  • تو نبینی لیک بهر گوششان ** برگها بر شاخها هم کف‌زنان
  • تو نبینی برگها را کف زدن ** گوش دل باید نه این گوش بدن 100
  • گوش سر بر بند از هزل و دروغ ** تا ببینی شهر جان با فروغ