English    Türkçe    فارسی   

3
991-1000

  • هر زدن بهر نوازش را بود ** هر گله از شکر آگه می‌کند
  • بوی بر از جزو تا کل ای کریم ** بوی بر از ضد تا ضد ای حکیم
  • جنگها می آشتی آرد درست ** مار گیر از بهر یاری مار جست
  • بهر یاری مار جوید آدمی ** غم خورد بهر حریف بی‌غمی
  • او همی‌جستی یکی ماری شگرف ** گرد کوهستان و در ایام برف 995
  • اژدهایی مرده دید آنجا عظیم ** که دلش از شکل او شد پر ز بیم
  • مارگیر اندر زمستان شدید ** مار می‌جست اژدهایی مرده دید
  • مارگیر از بهر حیرانی خلق ** مار گیرد اینت نادانی خلق
  • آدمی کوهیست چون مفتون شود ** کوه اندر مار حیران چون شود
  • خویشتن نشناخت مسکین آدمی ** از فزونی آمد و شد در کمی 1000