English    Türkçe    فارسی   

4
1048-1057

  • قوم تو در کوه می‌گیرند گور ** در میان کوی می‌گیری تو کور
  • ترک این تزویر گو شیخ نفور ** آب شوری جمع کرده چند کور
  • کین مریدان من و من آب شور ** می‌خورند از من همی گردند کور 1050
  • آب خود شیرین کن از بحر لدن ** آب بد را دام این کوران مکن
  • خیز شیران خدا بین گورگیر ** تو چو سگ چونی بزرقی کورگیر
  • گور چه از صید غیر دوست دور ** جمله شیر و شیرگیر و مست نور
  • در نظاره صید و صیادی شه ** کرده ترک صید و مرده در وله
  • هم‌چو مرغ مرده‌شان بگرفته یار ** تا کند او جنس ایشان را شکار 1055
  • مرغ مرده مضطر اندر وصل و بین ** خوانده‌ای القلب بین اصبعین
  • مرغ مرده‌ش را هر آنک شد شکار ** چون ببیند شد شکار شهریار