English    Türkçe    فارسی   

4
1085-1094

  • تو که کرد زعفرانی زعفران ** باش و آمیزش مکن با دیگران 1085
  • آب می‌خور زعفرانا تا رسی ** زعفرانی اندر آن حلوا رسی
  • در مکن در کرد شلغم پوز خویش ** که نگردد با تو او هم‌طبع و کیش
  • تو بکردی او بکردی مودعه ** زانک ارض الله آمد واسعه
  • خاصه آن ارضی که از پهناوری ** در سفر گم می‌شود دیو و پری
  • اندر آن بحر و بیابان و جبال ** منقطع می‌گردد اوهام و خیال 1090
  • این بیابان در بیابانهای او ** هم‌چو اندر بحر پر یک تای مو
  • آب استاده که سیرستش نهان ** تازه‌تر خوشتر ز جوهای روان
  • کو درون خویش چون جان و روان ** سیر پنهان دارد و پای روان
  • مستمع خفتست کوته کن خطاب ** ای خطیب این نقش کم کن تو بر آب