English    Türkçe    فارسی   

4
114-123

  • گفتش ای جان صعب‌تر خشم خدا ** که از آن دوزخ همی لرزد چو ما
  • گفت ازین خشم خدا چه بود امان ** گفت ترک خشم خویش اندر زمان 115
  • پس عوان که معدن این خشم گشت ** خشم زشتش از سبع هم در گذشت
  • چه امیدستش به رحمت جز مگر ** باز گردد زان صفت آن بی‌هنر
  • گرچه عالم را ازیشان چاره نیست ** این سخن اندر ضلال افکندنیست
  • چاره نبود هم جهان را از چمین ** لیک نبود آن چمین ماء معین
  • قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
  • چونک تنهااش بدید آن ساده مرد ** زود او قصد کنار و بوسه کرد 120
  • بانگ بر وی زد به هیبت آن نگار ** که مرو گستاخ ادب را هوش دار
  • گفت آخر خلوتست و خلق نی ** آب حاضر تشنه‌ی هم‌چون منی
  • کس نمی‌جنبد درینجا جز که باد ** کیست حاضر کیست مانع زین گشاد