English    Türkçe    فارسی   

4
1190-1199

  • سوی کسب و سوی غصب و صد حیل ** جان نهاده بر کف از حرص و امل 1190
  • چون بنادر گشت مستغنی ز نان ** عاشق نامست و مدح شاعران
  • تا که اصل و فصل او را بر دهند ** در بیان فضل او منبر نهند
  • تا که کر و فر و زر بخشی او ** هم‌چو عنبر بو دهد در گفت و گو
  • خلق ما بر صورت خود کرد حق ** وصف ما از وصف او گیرد سبق
  • چونک آن خلاق شکر و حمدجوست ** آدمی را مدح‌جویی نیز خوست 1195
  • خاصه مرد حق که در فضلست چست ** پر شود زان باد چون خیک درست
  • ور نباشد اهل زان باد دروغ ** خیک بدریدست کی گیرد فروغ
  • این مثل از خود نگفتم ای رفیق ** سرسری مشنو چو اهلی و مفیق
  • این پیمبر گفت چون بشنید قدح ** که چرا فربه شود احمد به مدح