English    Türkçe    فارسی   

4
1200-1209

  • رفت شاعر پیش آن شاه و ببرد ** شعر اندر شکر احسان کان نمرد 1200
  • محسنان مردند و احسانها بماند ** ای خنک آن را که این مرکب براند
  • ظالمان مردند و ماند آن ظلمها ** وای جانی کو کند مکر و دها
  • گفت پیغامبر خنک آن را که او ** شد ز دنیا ماند ازو فعل نکو
  • مرد محسن لیک احسانش نمرد ** نزد یزدان دین و احسان نیست خرد
  • وای آنکو مرد و عصیانش نمود ** تا نپنداری به مرگ او جان ببرد 1205
  • این رها کن زانک شاعر بر گذر ** وام‌دارست و قوی محتاج زر
  • برد شاعر شعر سوی شهریار ** بر امید بخشش و احسان پار
  • نازنین شعری پر از در درست ** بر امید و بوی اکرام نخست
  • شاه هم بر خوی خود گفتش هزار ** چون چنین بد عادت آن شهریار